ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ی هست و در خواب شدند |
نصیحت شیطان به یحیی(ع) ابلیس نیشخندی به روی یحیی زد و گفت: هنگامی که از خوردن غذا سیر می شوی، سنگین شده و نسبت به نماز، ذکر و مناجات خدای خود بی رغبت می گردی. یحیی با شنیدن سخن شیطان، سر به زیر انداخت و گفت: به خدا سوگند که بعد از این هرگز شکم خود را از غذا پر نخواهم کرد.
دیدش که با زنجیرها و رشته هایی در دست به سوی او می اید. پرسید: ای ابلیس! این رشته ها چیست که در دست توست؟
گفت: این ها انواع علایق، امیال و شهوت هایی است که در فرزند آدم یافته ام.
یحیی(ع) لحظه ای چشم به رشته ها دوخت و گفت: ایا برای من نیز از این رشته ها سهمی هست؟
ابلیس نیشخندی به روی یحیی زد و گفت: آری، هنگامی که از خوردن غذا سیر می شوی، سنگین شده و نسبت به نماز، ذکر و مناجات خدای خود بی رغبت می گردی.
یحیی با شنیدن سخن شیطان، سر به زیر انداخت و گفت: به خدا سوگند که بعد از این هرگز شکم خود را از غذا پر نخواهم کرد.
شیطان از خشم سرخ شده و در حالی که از یحیی دور می شد گفت: به خدا قسم که من نیز بعد از این هرگز مؤمنی را نصیحت نخواهم کرد.۲
با نگاهی به: ۱. قصه های شیطان یا ابلیس نامه، ج۱، ص۵۱. ۲. همان، ص۳۵. نظرات شما عزیزان:
با سلام دوست عزيز وبلاگ خوبي داري لطفا از وبلاگ من ديدن كنيد
www.reza-bidar.loxblog.ir موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |